ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
همه ی ما آدمها یک خود درون ملامتگر داریم که مدام کارهایمان زیر ذره بین اظهار نظرش است!رفت و آمدمان ! روابط و کردارمان! حتی اعتقاداتمان!
این چند وقت آنقدر برای خودم تاخته ام که این خود درون ملامتگرم به مرحله ی جنون رسیده و دارد تذکرات مکرر میدهد! من را به خاطر رفتارهای اخیرم به باد انتقاد میگیرد و من هم البته بی اعتقاد تر از سابق شده ام که به خود جان فرصت مذاکره و صحبت و عرض اندام بدهم! تا مجددا بد و خوب را بهم یاداوری کند!دقیق که میشوم میبینم همه ی حرف هایش حق است و هیچ وقت و هیچ کجا نادرست نگفته! افسار دلم دا که میدهم دستش همیشه میبردم جاهای خوب و به من خاطر نشان میکند که خوب باش و خوب زندگی کن تا شرافتمندانه بمیری.شرافتمندانه مردن خودش هنر است!در کل بالا پایینش که میکنم احساس میکنم بسیار عاقل تر و دانا تر از خود معمولی ام است! سرد و گرم چشیده است! انگار که سالها پیش تر از خود واقعی ام به دنیا آمده و یک دور قبل از من زیسته تا لان بتواند سکان روح نافرمانم را دستش بگیرد.
الان این خود جان روی آلارم های متعدد و تذکرات شدید اللحنش تاکید دارد و این یعنی اینکه بعدش کارش به توهین و بی ادبی و احیانا تنبیهات شدید میکشد!