تلخ و شیرین روزگار یک زن

تلخ و شیرین روزگار یک زن

این وبلاگ جایی برای به اشتراک گذاری همه حس های خوب دنیاست!
تلخ و شیرین روزگار یک زن

تلخ و شیرین روزگار یک زن

این وبلاگ جایی برای به اشتراک گذاری همه حس های خوب دنیاست!

نشسته ام به پیش بینی وضعیتم در یکی دو روز آینده!پیرو مطالب مندرج در پست قبل، توی یک سال نهایتا دو یا سه بار سرما میخورم اما خب سینوزیت بحثش جداست و با شروع فصل زمستان رفیق و همراه دایم ام است! در حال حاضر درگیر ویروسی معلوم الحالم که نمیدانم توی خانه ما دنبال چی میگردد و هدفش از به هم ریختن کانون گرم خانواده ام چیست! حالا این ویروس لعنتی فوروارد شده  از جانب همسرجان به واسطه تمام طول وقت های با هم بودنمان که همکار جان هم به واسطه ی عدم رعایت نزاکت اجتماعی باعث ابتلای مجدد و تشدیدش شد دقیقا نواحی سر و کمر و حلق و بقیه اقصی نقاطم را درگیر کرده و البت من ازشان ( همسر و همکار جان!) کمال تشکر را دارم چون یادم رفته بود سلامتی چه نعمت با شکوه و  ارزشمندی است!و انسان چه موجود ناچیزی است که حتا یک عدد ویروس زپرتی میتواند آبا اجدادش را جلوی چشمش بیاورد!

 اما الان نباید می آمد این ویروس لعنتی !نباید می آمد چون بنا به گفته دکتر عمومی_ مدرک گرفته از بلاد کفر که دوزار خودش و سوادش را قبول ندارم و به واسطه چرک خشک کن هایی که ناجوانمردانه در حلق دخترک ریخت و اصولا برای هر بیماری ای میزند تنگ بقیه داروها ش_ویروس مذکور اقلکن حدود یک هفته آدم را درگیر میکند که این یک هفته را اگر شروعش را از دیروز در نظر بگیریم کل تعطیلاتم و یکی دو روز آنورتر خراب میشود !

 نقشه داشتم برای سفر به اصفهان و نطنز و خانه ویلایی آقا بابا!که یکی دو روز با بچه ها دور هم باشیم اما با این وصف انگار باید بمانیم خانه و از همدیگر مراقبت کنیم و خاطرات سفرهای پیش را مرور کنیم و دلخوش باشیم به سفری دیگر بدون دغدغه پنی سیلین و آدولتکلد و دگزا!