تلخ و شیرین روزگار یک زن

تلخ و شیرین روزگار یک زن

این وبلاگ جایی برای به اشتراک گذاری همه حس های خوب دنیاست!
تلخ و شیرین روزگار یک زن

تلخ و شیرین روزگار یک زن

این وبلاگ جایی برای به اشتراک گذاری همه حس های خوب دنیاست!

بعضی وقتها بعضی آدمها آتش میزنند به جان آدم با خوب بودن سرشارشان! آدمهایی که بودنشان نعمت بی منتهاست است برای اطرافیان! ممکن است دوستشان باشی یا خواهرشان یا همسرشان!همینکه هیچ وقت نمی رنجانندت داغ دلت را بیشتر میکنند و سوز و گدازت را بیشتر!این جور آدمها از اول نیامده اند که بمانند! این را میشود از نگاهشان و از رفتارشان فهمید! 

یک رفیقی داشتم من که امروز صبح روی تخت بیمارستان تمام شد و رفت! رفت چون این دنیا کوچک بود برای روح بلندش! رفیقم اینجایی نبود! فرشته بود ! این ها را حالا که پرکشید و رفت نمیخواهم بگویم! این رفیق خیلی وقت است خوبی هایش توی گلویم گیر کرده!من مدتهاست سعی میکنم مثلش باشم و نتوانستم قدر خوبی او خوبی کنم! محجوب بود و سر به زیر! از آن دست آدمهایی که سرشان توی کار خودشان است و دنیا دنیا مصیبت جسمی و روحی سرشان بیاید دم بر نمی آورند و زبان نمی گشایند به شکوه و شکایت از خالقشان! از آنهایی که به حکمت خدواند ایمان دارند و خداوند را به خاطر داده و نداده اش شکر میکنند! امشب اگر دوست داشتید برای روح بزرگش فاتحه ای بخوانید شاید چراغی روشن کنیم در خانه ی جدید کم نورش!

......

رفیقم پر کشید و رفت و دیروز مراسم خاکسپاری اش بود و من بیشترین نگرانی ام بابت فرزندانش است که حالا دیگر کسی نیست که موهایشان را مادرانه شانه بکشد!